Thursday, January 7, 2010

منطق خواني؛ يكم

مروري بر پيش درآمد اول

1- تحولي كه در انديشه ي فلسفي پس از كانت و روح جهاني رخ داده به منطق سرايت نكرده است

2ـ متافيزيك جايگاه خود را در ميان علوم از دست داده و ديگر حتي الهيات هم متافيزيك را رها كرده است

3ـ منطق بر اساس اين روح نوين جهاني بايد به صورت دانشي سيستماتيك بنيان نهاده شود و براي انجام اين كار بايد آن را از جاي جديدي آغاز كرد

4ـ آگاهي در روند تكاملي شناختن پس از گذر از بي واسطگي و توجه به جهان خارج به شناخت ناب مي رسد كه اين شناخت، ذاتيات ناب را به صورت در خود و براي خود به عنوان ابژه ي خود مي شناسد. اين ذاتيات ناب همان اند كه محتواي منطق را برمي سازند و اين همان مرحله اي است كه در آن روح صرفن درباره ي طبيعت ذاتي خويش مي انديشد


******************
تاملات :

1 ـ گويي روح براي شناخت جهان از جهان خارج شروع مي كند تا بتواند بينديشد سپس انديشه را مورد انديشه قرار مي دهد تا ساختار انديشيدن را دريابد و سپس بر اساس آن حقيقت جهان را بشناسد

2 ـ شايد اين مراحل سه گانه را وظايف متعددي براي روح دانست كه در مرحله ي اول علم ناميده مي شود در معناي امروزين آن و در مرحله ي دوم منطق و در مرحله ي سوم فلسفه